چهارشنبه، آذر ۲۴
ببین چی میگه

هر چقدر هم که بگن مهم نیست، اما باز به نظرم مهمه که فلان حرف رو "چه کسی" داره میزنه. چرا؟ چطور؟
خب، داری مقالهای میخونی، تحلیل فلان آدم رو از یه شبکه میبینی، بنا به موقعیت اصلن، بعد ناخودآگاه میگردی به دنبال عنوان ِ نویسنده، تحلیل گر. گویندهی حرف رو میخوای وزن کنی ببینی چقدر هموزن ِ موضوعی که در موردش حرف میزنه هست یا نیست. بیعنوان که باشه تردید میکنه آدم. سعی میکنی مزه مزه کنی با احتیاط، که حرفها و تحلیلها از جنس آقای/خانم ِ بغلدستی توی تاکسی مثلن، هست یا نیست. در مقابل، وقتی پایین اسم طرف مثلن نوشته میشه کارشناس مسائل خاورمیانه، متخصص ِ فلان، ناخودآگاه آکادمیکتر به موضوع نگاه میکنی. چه اینکه باز همون محتاطانه مزهمزه کردن ِ حرفها و تحلیلها به جای خود باقی ِه، اما سعی میکنی بیشتر انرژی بذاری، دقیقتر نگاه کنی حتی به بهانهی پیدا کردن سوراخهای طرف، اما جدیتر برخورد میکنی.
البته که استثنا همیشه هست، که طرف انقدر کاریزمایش (نسبی) به عناوین میچربد که عبور سرسری از کنارش ممکن نباشد. یک استثنای بزرگ و جالب میتونه وبلاگ باشه. وبلاگها، حتی اگر نویسنده مشخصاتی هم از خودش داده باشه، فقط و فقط بسته به محتوا خونده میشن. بیواسطه و بیعنوان مطلب رو میخونی که آیا درست گفت، آیا خوب نوشت، قلمش ضعیف بود، و الخ. البته که از لا به لای کلمات، پازل ِ نویسنده رو میسازی برای خودت، اما جدن وبلاگ، حداقل در جامعهی ایران، استثنای بزرگ و جالبیه از این لحاظ.
پ.ن : متاسفانه، موضوع بسته به آدم اش قابل تعمیم است. قابل تعمیم است که فلان کس میتواند خودش را پشت مدرکش پنهان کند، پشت پول، عنوان. طرف مقابل هم، بنا به پیشزمینههای خودش، موضوع را، بسته به ظواهر، جدی بگیرد یا نگیرد.
پ.ن : نمیدونم بگم بیقضاوت دیدن طرف فقط یه پز ِ روشنفکرانهس یا چی.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
..............................
2 نظرات:
به نظرم این که می گن به سخنرانی گوش کن نه به سختران و این حرفا دُرس، ولی حرف کسی به دل می شینه که خودش اهل عمل باشه.
وعظ بی عملان واجب است نشنیدن.
شاید هم نه.
به Helen:
"شاید هم نه"ها همه جا پیدایشان میشود، خواهی نخواهی! :)
ارسال یک نظر