..........................................

با پشتیبانی Blogger.
شنبه، آبان ۲۲

...

مادر یک عادت بدی دارد. یک نفر که از در خانه می آید تو، نه می‌گذاره و نه بر می‌داره، همانجا در محل هرچی شده و نشده و بل چند برابر با آب و تاب بیشتر رو می‌ریزه روی دایره و تحویل طرف می‌ده. به یکی دو اشاره هم راضی نمی‌شه، انقدر ادامه می‌ده تا طرف مثل اسفند روی آتیش گُر بگیره و جرقه بزنه! هیچ هم حساب نمی‌کنه که آخه این تازه از راه اومده، خسته و کوفته و اعصاب ندار، بعد تو هم از اون طرف این طوری شانتاژ می کنی که چی آخه؟ هزار بار هم گفته ام تا حال، هرجوری که می‌شده توضیح داده‌ام برایش، خودش را توی آن حالی که هست برایش بازترسیم کرده‌ام بلکه تصویری از آن خود دوست نداشتنی آن لحظه‌اش دستش بیاید. افاقه نمی‌کنه باز.
یعنی باید نارضایتی و عصبانیت خودش رو از کانال یک شخص واسطه ای خالی کنه. هیچ نمی‌فهمم معنی این کارش رو. یعنی فکر نمی کنه که چه فضای منفی‌ای بین آن شخص واسطه و مثلن من‌ای که باید خطاب قرار بگیرم به وجود می‌آد؟ خودخواهی محض نیست این؟ که بخواهی برای سبک‌تر شدن و برای تخلیه خودت از دیگران مایه بگذاری، با عصبیت خودت همراهشون کنی، سو استفاده نیست؟ نکن مادر من، نکن این کار رو که بودنت مایه عذاب نباشه و نبودنت عذاب وجدان.

0 نظرات: